شنبه، مرداد ۲۴، ۱۳۸۸

"چشم مرکب" / اسماعیل حسام مقدم



چشم مركب * / اسماعیل حسام مقدم
پرسش هايي در بابِ روزنامه نگاريِ مستقل در وضعيتِ اضطراری








در پاسخ به نگرخواهی هفته نامه يِ "محليِ" اتحادِ حنوب چند زاويه ي نگرش را باز مي نمايم:

الف) " محلي" بودن و زيستِ محلي وضعيتي است كه خود، براي تفكر و نوشتن در مطبوعات، حاوي سختي ها و مصائبي ست. فضا(sphere) و اتمفسرِ جغرافيايي در كنارِ هنجارهاي سفت و سختِ تاريخي؛ چارچوب هاي مُستحكمي را بر "نوشتن" شكل مي بخشد كه هنگامي كه با مميزي[...] و خود سانسوري ي نويسنده در شرايط اضطراري همراه مي شود، امرِ بعيدِ. نوشتن" را معنا مي دهد. زيستِ محليِ" مطبوعات در بستري از فجايعِ انسان ايراني (سقوط هواپيماها، مرگ معترضين، دستگيري هاي بي گسترده، مرگِ كارگران...)، در چه نسبتي با استقلال و آزاديِ عملكرد نويسندگان قرار مي گيرد؟! "واكنش نوشتاري" در اين وضعيت بحراني، چه نسبتي با "محلي بودن" دارد؟! نشانه هايِ " تفكرِ اضطراري" در زيستِ محليِ نويسندگي ، چگونه رخ مي دهد؟!


ب) زيست در نشانه ها و تعاملاتِ" پدر سالاري" ـ "عشيره اي"، نگاهِ ديگري ست كه در"نوشتن" در مطبوعاتِ محليِ بوشهر (و شهرهايِ اين چنيني)، امرِ مستقلِ روزنامه نگاري را در روابط داخليِ اين نهاد، به چه وضعي مي تواند بكشاند؟ استبدادي كه در كلِ هرمِ فرهنگيِ جامعه يِ بومي، خود را تسلط بخشيده، تفكر در وضعيتِ بحراني را به كجا منحرف مي كند؟ در جامعه اي كه آنچنان تفكراتِ مسلطِ" پاتريمويناليستي ـ پدر شاهي" قداره كشي مي كرده و مي كند كه حتا " مردگان نيز در مقابلِ آن ايمن نبوده اند." (والتر بنيامين)، استقلال وآزاديِ نوشتن در چه نسبتي با اين موقعيت قرار مي تواند داشت؟ آيا روابط بر ساختِ ديرينه ي " مريد ـ مرادي" در مطبوعاتِ محلي كه خود، به نوعي نقيضِ ذاتي و دروني" استقلال" نوشتن در مطبوعات است، اساسن اصلِ پرسشِ" مستقل بودگيِ مطبوعات" را خدشه دار نمي كند؟


جیم) " زيست خلاقانه"1 و متنوع نويسندگان در محيطي از ارعابِ تاريخي " زندگيِ تكراري" و كليشه اي، به نوعي منظرِ ديدي ست كه مي تواند همراه خود، كنش هاي خلاقانه ي مستقلي را در وضعيت هايِ اضطراري به همراه آورد. امرِ خلاقانه يِ "نوشتن" در زيستِ تكراري و كپي برداري شده چه سرنوشتي دارد؟ در مطبوعاتِ محلي نيز به دليل هنجارهاي مضاعف بر شيوه ي زندگيِ نويسنده و نوشتار(text)، وضعيت اين سر نوشت و تقدير چگونه رقم مي خورد؟ " تفكرِ خلاق" و تشخص يافته در امر تكراري روزمره ي مطبوعاتِ محلي چگونه تعريف و باز تعريف مي شود؟ " امر تكراري" در برخوردِ قهري با ذهنيتِ خود انتقادي نويسنده اي كه مي خواهد "خلاق" باشد، آيا همان آشفتگي و اسكيزوفرنيِ ذهنِ ـ " فردي ـ اجتماعي " ما ايرانيان نيست كه ديگر جزيي از واقعيت تاريخي امان شده است؟


دال) سياست زدگي "و" هيجان زدگيِ" ذهن ايراني كه در بر خورد با زندگي و تشخص خويش همچون ديدِ" داناي كل" ي ست كه مي خواهد همه ي واقعياتِ" من" ايراني و "متن" نوشتاريِ او را به نامِ خود جعل كند و در كنترل گيرد. نوشتار" مستقل و "تفكر" اضطراري در وضعيتِ سياست زده ، با چه معضلاتي روبه رو مي شوند؟ "دانايِ كُل" ي كه مي پندارد از منظر"سياسيت" به تنهايي مي تواند همه چيز را بفهمد و "مجهول "ها را كشف كند و "هيجانِ" دانايِ كل "ي" او را قرن هاست كه از بسطِ تفكر و كارآيي عمليِ انديشيده هايش دور كرده، چگونه مي تواند مستقل عمل كند و به دنبال راه رهايي، تامل كند؟ "داناي كل" سياست زده ي ايراني در چه نسبتي با تفكر انتقادي ـ خود انتقادي قرار دارد؟


هـا ) "خودي ، نه خودي، بي خودي"،" بيگانه" ،" ديگري" و... در ساحت ذهنيِ افرادي كه زاده يِ دستگاه تفكر "نص گرا"و"بنياد گرا" بوده اند، واژگاني آشناست كه "حق ديگري" را به "تكليفِ ديگري" استحاله مي كند و با اين رويكرد كه در كوچكترين كنش هايِ روزمره يِ ايراني مشاهده مي شود، امر "نوشتن" و ذهنيت " نويسنده" داراي چه ساحت هايي بايد باشد تا بتواند " مستقل" از آن ذهنيت، متن هايي رهايي بخش بيافريند؟! آيا اساسن "نويسنده" و" مطبوعاتِ محلي" درين ذهنيت مسلط امر روزمره، توانايي مستقل بودن را دارند؟! آيا اين نگر خواهي "به" ديگري" هم ارائه شد؟ اصلن "مطبوعات" مستقل "معنايي " "نه خودي " اي كه آنان را مي خواهد در چنبره ي خويش كشد را چگونه تعريف مي كنند؟! از چه چيز يا كس "ديگري" مي خواهد آزاد باشد؟! مولفه هايش را آيا بر شمرده است؟! آيا همين مطبوعات كه مي خواهند" حق" اشان از طرفِ "ديگري" به رسميت شناخته شود، خود "حق ديگري" را پاس داشته اند؟!


واو) سرمايه ي اجتماعي، سرمايه ي مالي، سرمايه ي مادي" و... در گفتمان استقلال جويانه ي مطبوعات محلي چه معناهايي را به ذهن متبادر مي كند؟! آيا براي متنوع كردن سرمايه هاي لازم براي "استقلال" "نوشتن"، اقدامي از طرف همين مطبوعات رخ داده است؟! "سرمايه ي اجتماعي" افراد گروه ها، اصناف، NGO ها، احزاب و...در "مستقل " بودن اين مطبوعات ، چه تعريفي دارد؟ آيا " مستقل بودن" ، صرفن امري" مالي ـ مادي" ست؟ كدام سرمايه بر ديگري تقدم دارد؟!


ز) "چشم مُركب": هم يك دستاورد تازه، و هم يگ ناگزيري تازه براي ديدن است.2 در موقعيت "چشم مُركب" به زعم محمد "مختاري" انسان در تنوع و تكثرش مي بيند و ديده مي شود زيرا اين ذهن و چشم، ساختِ خود را از آزادي مي گيرد. با بيانِ منظرهايِ متفاوتي كه در پاسخ دادن به نگرخواهي شما به آنها پرداختند، ناگزيري خود، در ناتواني پاسخ دادن به آن پرسش ها را در مقابل شما اعتراف كردم و در سايه ي پرسش هايي كه مي تواند در ساحتِ "چشم مُركب" تنوع و تكثري از پاسخ ها را به همراه آورد، اميدوارم به عميق تر و گسترده تر كردن پرسش هاي مهم و حياتي اي دراين وضعيتِ اضطراري، پرداخته باشم.


یادداشت:


* عنوان كتابي از"محمد مختاري"؛ انديشمند، منتقد ادبي و شاعر ايراني كه در سال 77 در جريانِ قتل هاي زنجيره اي ، زندگي را بدرود گفت و جاودانه شد.


1. ايده ي "زيست خلاق" در گفتگوهاي ام با مجيد اجرايي: منتقد ادبي، شاعر و نويسنده ي بوشهري برساخته شد.


2. مختاري. محمد ـ چشم مركب: تهران ـ توس . 1385 .ص 15

۵ نظر:

زری گفت...

سلاخی زارمی گریست به قناری کوچکی دل باخته بود

کاووس کمالی گفت...

درود اسماعیل تارنگار جدید من رو دریاب!!

babak mehrabi گفت...

سلام نمی کنم که خداحافظی در کار باشد

در هر سه وبلاگم به روزم
نه به شب
منتظر نقد
همین...

کاووس کمالی گفت...

درود
با غزلی به روز شدم

چشم انتظار شما هستم

مهتا گفت...

سلام
مبارک باشه.. خبر میدادی که خواننده ات بشیم رفیق!
خوبی؟