دوشنبه، فروردین ۲۱، ۱۳۹۱

مکان مندی بلاغت / اسماعیل حسام مقدم

مکان مندی بلاغت / اسماعیل حسام مقدم
تاملاتی بر کتاب "بازنگری انتقادی" اثر حمید موذنی


اثری از رنه مگریت

 

1. سر برآوردن توده:

به زعم دیک هبدیج؛ متفکر و پژوهنده فرهنگ عامه، مفهوم «فرهنگ عامه» به همان چیزی تعلق دارد که در یک مجموعه از بدایع ساخت بشر که به طور عمومی در دسترس هستند، وجود دارد، فیلم، نوار، موسیقی، پوشاک، معماری، برنامه تلویزیونی، تعاملات فردی، وسایط حمل و نقل و ...». این مفهوم از اواسط قرن بیستم به حوزه ی علوم انسانی وارد شد که همزاد و توامان مفاهیمی چون هژمونی، سلطه، پوپولیسم، جامعه توده ای و... متولد گشت. مسیر و پروسه نخبه گرایانه ای را که از یونان بعد از افلاطون تا دوره روشنگری و ادامه آن در دوره مدرنیسم می یابیم، ناگاه در سر برآوردن دولت ملت های قرن بیستمی به پروسه ای توده گرا و عامیانه استحاله می گردد. این تغییر و دگردیسی همراه با ظهور رسانه های جمعی، افزایش روند تجاری شدن فرهنگ و اوقات فراغت، ظهور دیکتاتوری های پوپولیست و همسان سازی امیال و سائق های بشر در بستری از وانموده ها، رخ می دهد که به نوعی از مطالعات و تفکرات ایده آلیستی و نخبه گرایانه و انسان برتر جویانه ی دوران روشنگری، پناه به مطالعاتی در باب توده ها و انسان های عادی برده که در طول تاریخ علوم انسانی، کمتر بدان پرداخته شده بود، این تغییر رویه حاصل چه ضرورتی بوده است؟ افراد عادی و توده که هیچ گاه دارای حق رأی، نظر و... نبوده اند، حال زندگی و شیوه ی رفتاری و کنشگری آنان به چه دلایلی مورد بررسی قرار گرفته تا از این بررسی ها چه نتایجی حاصل گردد؟ با توجه به پرسش های پیشین، «بازنگری انتقادی» گویا متنی بر این گونه مطالعات پایه ریزی شده است. این نوع مطالعات «مؤذنی» که سال هاست تبدیل به الگوی نوشتاری و تحلیلی متداولی شده، ضرورت و زمینه های فلسفی ـ جامعه شناختی خود را هنوز واشکافی نکرده است. پرداختن مباحثی چون مُد، جراحی بینی، اوقات فراغت، خصومت شهری، توالت نوشته ها، توهم توطئه، ازدواج، قلیان، عشق ورزی، موسیقی پاپ (عام)، سیگار، ماشین نوشته، نام گذاری، موی سر، آدامس جویدن و ... نشان از حوزه ی وسیعی در مطالعات فرهنگ عامه و توده دارد که در باب اهمیت، بیان، متد و روش تحلیل و هدف های مورد نظر بر رسیدن به این موضوعات هیچ گونه سختی نرفته است.

2. سمفونی جغرافیای شهر:

شهر و مفهوم شهر با فرآیند حذف پیوند خورده است، در چنین مفهومی در بستر گفتمان های تاریخ مدار، جهت کنترل و طبقه بندی مفاهیم واکنش ها با مورد سانسور و حذف مواجه می شویم که از جمله مهم ترین مفاهیمی که مورد بی میلی و حذف قرار می گیرد؛ جغرافیا و فضا است. سازماندهی کارکردی شهری با مزیت بخشیدن به زمان (توسعه)، به فراموشی فضا دچار می گردد. لذا واژه شهر تبدیل به ایدئولوژی می شود که این مفهوم از ایدئولوژی، با تاریخ و زمان گره خورده است و ما شاهد هژمونی مفاهیم تاریخی و زمان مدار می شویم. از این رو پرداختن به فضا و نشانه های جغرافیایی در مطالعات پست مدرن به آلترناتیوی مهم تبدیل گشت که این وجه فراموش شده را حیاتی دیگر بخشید. با مطالعات «فضا، دانش و قدرت» فوکو و مفهوم «نشانه» بودریار، وجه جغرافیایی انسانی نمود بیشتری گرفت. دربازنگری انتقادی نیز وجه شناختی جغرافیایی ـ فضایی در حال متبلور شدن است و جوانه هایی از این دست را در آن مشاهده می کنیم که وجه انتقادگونه «موذنی» به جایگزینی امر بی زمان اقدام می کند تا به زعم بودریار؛ در برابر شکل های بی سرانجام و سرسختانه ی مقاومت تاریخ و ایدئولوژی ایستادگی کند. خلق فضاهایی چون «توالت»، «ماشین»، «قلیان»، «خانه»، «جاده»، «اتومبیل»، «معماری» و... نوید دهنده ی متولد شدن این دید و منظر در تحلیل های مؤذنی می باشد.

3. بلاغت سیار بودگی:

به زعم. میشل دوسریتو؛ حرکات عابران پیاده یکی از سیستم های واقعی را شکل می دهد که در واقع وجود آن ها، شهر را می سازد. آن ها محدود به یک منطقه یا محل نیستند، بلکه شهر را «مکان مند» می کنند و از دید والتربنیامین؛ «عابر پیاده»، «پرسه زن» یا «خیابان گرد»، نمونه ای گویا برای شکلی مدرن از تجربه ی شهر و کلانشهر بودگی می باشد. سیار بودگی در مفاهیم و تحلیل های «بازنگری انتقادی» همچون نوعی «اکتشاف مکان های متروک خاطره» است که فضا را به روی امری متفاوت می گشاید. این کنش های تحلیلی و تأویلی، مخاطب را به سوی شکل بخشیدن به فضایی با مشخصه های جا به جایی (مجاز) و فشردگی (استعاره) در تحلیل های «مؤذنی» رهنمون می شود که این بلاغت سیاروار، توانایی ابداع فضاهای فراموش شده ی درونی را به ما می بخشد یا حداقل به نویسنده بخشیده است. این گونه است که مؤذنی از فضاهای «قلیان ـ خانه» به فضای «اتومبیل» و از «خصومت شهری» به مفهوم «روانکاوی آینه» می رسد. او گویا همچون پرسه زنی در فضا، به تولید مفهوم «شهر» یاری رسانده و ما را با «بلاغت قدم زدن» که خود نوعی نگرش و نگاشتن متون است، همراه می کند.

4. چهل تکه گی زبان:

آنچنان که در مقدمه «بازنگری انتقادی» رفته است، انتخاب نوع بیان از حقیقت های انسان شناختی، خود به معضلی در این مطالعات تبدیل گشته که «مؤذنی» در همراهی با شیوه ی تکه گویی و مقاله نویسی، به زعم والتر بنیامین؛ این اجازه را به مخاطب خویش دهد تا به تأویل و تفسیرهای تازه ای در باب مقوله بپردازد و سپهر تفکری باز (open) ی را پرداخته کند که جایی برای جولان اندیشه های مخاطب نیز در آن موجود باشد. رهایی از انسجام، مطلق نگری، همواره گی و پیوستگی؛ به خلق فضاهایی کمک می کند تا بتواند حقیقت های متکثر را همزمان و هم نشین هم قرار دهد.

5. پارادوکس بودریار ـ هابرماس:

«بازنگری انتقادی» در درون کهکشانی از مفاهیم، ایده ها و فضاهای پست مدرنیستی حاضر است. به گزارشی از فضای متکثر و درهم شکسته ی شهری ـ روستایی ـ رسانه ای می پردازد اما نکته قابل تأمل آنجاست که روش و شیوه ی تحلیل و نقد درین متن (context) ها مبتنی بر ایده های مدرنیستی از نقد (مبتنی بر عقلانیت انتقادی هابرماس) می باشد. «مؤذنی» خود را دور از پست مدرنیسم و مفاهیم آن می پندارد، حال آن که به فضایی گام نهاده که هوای آن را برای تنفس انتخاب کرده است. این پارادوکس و تناقض وارگی در زبان پست مدرنیستی او و پرتاب کردن خود به عقلانیت مدرنیستی، به نوعی به سقوط در شیزوفرنی زبانی ـ گفتمانی در متن و تحلیل های «مؤذنی» نزدیک شده است. «مؤذنی» باید در باب نسبت گفتمان ـ زبان خود با عقلانیت مدرن، مفاهیم پست مدرن به باز اندیشی بپردازد و شیزوفرنی زبانی را از گفتمان خود بزداید.

6. روشنفکرانه گری:

معماران ایده و مدیران نظریه پرداز در امور اجتماعی و انسانی نمی توانند تضمین دهند که طرح ها و پارادایم های فکری اشان از آزادی و رها بودگی انسان محافظت می کند یا نه! لذا به زعم میشل فوکو: روشنفکران در این متن از کارکردهای خویش، باید نسبت به اندیشه اتوپیاپی، آرمانشهرگرایی و بیش از حد انتزاعی، منتقد بمانند و کنش بُحران آفرین خویش در تعامل با آن به نمایش گذارند. از این رو، «بازنگری انتقادی» و «مؤذنی» با آگاهی از این کنش بحران آفرین، به ایفای نقش پرداخته اند و در نگاهی عمیق به تحلیل ها و فضاها، نقد، بنیامتنی قدرت (استبداد) را در تکه گویی های آن می یابیم. نقد فضامند قدرت (استبداد) و ایدئولوژی در بسترهای روشنفکری، سینما، تروریسم، جنگ، رسانه، عشق، اقتصاد و ... قابل ردگیری است، که این چنین «مؤذنی» در گسل ها و شکاف های «قدرت (استبداد)» به بحران آفرینی می پردازد.


منتشرشده در ویژه نامه اتحادجنوب درباب کتاب "بازنگری انتقادی" اثر حمید موذنی (انتشارات شروع: 1385)

هیچ نظری موجود نیست: