سه‌شنبه، فروردین ۲۲، ۱۳۹۱

به سوی نوشتار اقلیت / اسماعیل حسام مقدم

به سوی نوشتارِ اقلیت / اسماعیل حسام مقدم
تاملاتی درباب مجموعه شعرهای"کلوگری" و "پری خانه ی تاریک"







اول: هزاران سطحِ صاف:

"ادراک کردن یعنی خواندن، خواندنِ پیکربندی های مطلقِ سطح." (والتر بنیامین)

همواره از کودکی ام، وقتی در برابر روایت فیلم های به خصوص اکشن قرار می گرفتم، از بزرگترها می پرسیدم که قهرمان مثبت فیلم کدام هست تا من به راحتی و سادگی با او همذات پنداری کنم و در پایان هم با اطمینان از پیروزی و رهایی او، سرم را راحت بر روی بالشت بگذاشتم و بدون دیدن پایان فیلم، بخوابیدم. چه بسا این خاطره ای از برخورد کودکی همه ی ما با روایت های سرراست و دوگانه ی شخصیت های خوبه/بده باشد. آرامش و اطمینان از نتیجه و پایان در زندگی روزمره امان، زیبایی شناسی و هستی امان را آنگونه پرورش داد تا همواره قهرمانانِ مردِ روایت ها چنان لنگ اندازی کنند که دیگر جایی برای ادراک دیگری در هستی امان نباشد. از رنه مگریت؛ نقاش فرانسوی درباب یکی از آثارش می پرسند که "عمق این اثر به کجا ره می برد؟!" و او در پاسخ می گوید که "عمق این اثر به پارچه ی بوم و دیوار پشت بوم ره می برد! چیز دیگری نیست." مگریت مخاطبینی که ذهن شان درگیر این پرسش شده که این خطوط؛ روایتگر چه چیزی هستند، را درون هزاران سطح صاف رها می کند تا سرگردان مفاهیمی شوند که همین جاست و نباید به دنبال آنها در آسمان ها یا زیرزمین ها گشت تا بتوان در برخورد با متن به ژوئی سانسی (لذتی همراه با درد) دست یافت که خود را در کرانه های متعارف بوده گی محدود نسازد. از همین روست که همواره متن (منظور به طور اعم متن های تصویری، نوشتاری، شنیداری،... هست) برای فرار از این احساس پارودیک ژوئی سانس، مفسر خود را می جوید تا همچون معلم های مدارس، شعرها را معنا کنند و دانش آموزان را از به دام افتادن در لذت/درد ادراک، نجات بخشند. در تفسیر متن های کلاسیک و کلاسه بندی شده چه بسا می توان مسخِ آوازِ سیرن ها و نگاه خیره ی مدوسا شد و تن به پاسخ و عکس العمل داد، اما در مقابل این مسخ شدگی تفکر دو- لته ای(باینری)، متنی نیز هست که به زعم بنیامین - دلوز، چنان به شکلی ریزوم وار در سطح گسترده شده و به فلاتِ پهناورِ ادراکِ خویش وسعت بخشیده، که ازهمین رهگذر ادراکش نیز به شکلی از جنون درآمده؛ ناسازگار با اجتماع و روال های متعارف طبقه بندی شدن. و این همان امر تروماتیکی هست که درباب متن "کلوگری" و "پری خانه ی تاریک"، من در مقاله ی "شعر به مثابه تروما" (منتشرشده در سایت ادبیات و اندیشه ی دانوش) صورتبندی کرده ام، ازهمین رو امری که تروماست، چگونه می شود نامی برآن و فرمولی برای آن درنظر گرفت. پاسخ مگریت به مخاطبانش، دقیقن همچون سکوت اولیس است درمقابل آواز سیرن ها. در مقابلِ متنی که همچون ترومایی در زبانِ متعارف به ادراکِ جنون مند رسیده، چگونه می توان نظم نمادین را محفوظ داشت و به تفسیرش نشست. آری می شود همچون تمام نظریه پردازان (وچه جالب که همگی مرد هستند! همچون خود من!!) به تفسیرِ متنِ تروماتیکِ زنانه ای نشست که چنان در سطح، گسترده شده است که نمی توان آن را در قالبِ نظریه ای متعارف و فرموله شده فروکاست، حتا اگر آن نظریه مثلن نظریه ی شعرِ پریشان، پست مدرن، متفاوط و یا همه ی اینها باشد. مسئله وسیعتر از این حرفهاست که بتوان با اغماض مردسالارانه ای جمع اش کرد و درون فرمولی تقلیل اش داد و آنگاه از روی آن کتاب های تمرین و حل مساله بیرون داد. متن های "کلوگری" و "پری خانه ی تاریک"؛ نیز درون این تروما، صورتی کاملن ضد- ژانر به خود گرفته اند. اینجاست که دیگر نمی توان همچون نظام ارباب/بنده هگلی، متن به مثابه بنده ای، مفسر خود را چونان اربابی ندا در دهد تا او را معنا کند و باز مورد پرسش واقع شود و مجددن معنا کند و معنا کند و در دام افسون سیرن ها طلسم شود.



دوم: آونگِ جنون- تامل

"... خون یخ زده ام / هرشب از فریزر بیرون می کشی ام / خون یخ زده ام / دراکولای قشنگ! / با رفتار قشنگ! / زایشگاه قشنگ! / آزمایشگاه قشنگ! / هرچیز سفید قشنگ! / زشتی هزینه ی سنگینی ست / که رویاروی تو / رویایم / پرداخته، بپرداز! ..." (زری شاه حسینی، مجموعه پری خانه ی تاریک، 26)*

ترومایی که در زبانِ این دو مجموعه شعر زری شاه حسینی شکل گرفته، و آن هم در نوشتاری برای اقلیت؛ خود پروسه ای را طی کرده است، راهی از انقلاب تا اصلاح، از پراگماتیسم تا ایده آلیسم، از روشنخانه ی جنون تا تاریکخانه ی خون، از خیابان تا زندان و... روایت رخ دادن این تروما که خود شکلی تروماتیک ندارد، از پیرنگی حکایت دارد که زبان شاعر را از جنون مندی "کلوگری" و پراتیک موجود در این فضا به تاریکخانه ای رهنمون می شود که می تواند هم به معنای رام شده گی زبان تروماتیک اش باشد و هم به معنای رفتن یه "پری خانه ی تاریکِ" ناخودآگاه؛ آنچنان که زیگموندفروید از تاریکخانه ی ناخودآگاه می گوید و ژاک لاکان از ناخودآگاهی می گوید که همچون زبان؛ مسطح است و گسترده. تاریکخانه ی ناخودآگاه زنِ ایرانی، که در نظمِ نمادینِ فالیکی گرفتار آمده که تنها راه رهایی اش را چه بسا نه در رفتار تروماتیک و مجنون وار خود، بلکه در بازاندیشی در زبان و ساحتِ نمادینِ مسلط بر تاریکخانه اش می یابد. هرچند که از سیمپتوم های (نشانه های گرفتاری) بازاندیشی، می تواند محافظه کاری و دچار نظم نمادین شده گی باشد، اما زبانی که زبان اقلیت است و بازنگری در خود را با جهیدن خون همواره کرده، همچنان سوخت- باری از ادراک کلوگرانه را در تاریکخانه اش به همراه دارد. روایت این تروما همچنین می تواند روایتی از افسون زدگی کلوگرانه ای باشد که در پری خانه اش او را در زنجیرهای مردانه ی افسون زدا، دربند کرده باشند تا زخم های خونابه گرفته اش را بر زبان آورد. شرح عفونت و جراحت در زبانی که همواره به سمت زدودن پلشتی ها و برق انداختن چیزها بوده است، دقیقن همان صورتبندی زبان اقلیتی هست که در مقابل هژمونی نظم نمادین مسلط، قد علم می کند و دست به مبارزه ای خونین و مهلک می زند که نخستین ضربه هایی که به آن می تواند وارد شود از همان جایی ست که نقطه قوتش بوده است؛ یعنی زبان. زبانی که سوژه ی سخنگوی اقلیت را به پیش می برد، حالا، خود می تواند مبدل به زبان طبقه بندی شده ای بشود که اربابان سخن و تفسیر او را به برده گی کشیده اند و ازهمین رو سوژه ی اقلیت را از دیگربوده گی درمی آورند و تبدیل به آشنا و قهرمان همان فیلم هایی می کنند که من در کودکی با آنها همذات پنداری می کردم. در این حکایت، سوژه ی خونین و مهلک اقلیت به چیزی دم دستی و آشنا مبدل می شود و دیگر خیال مخاطبان راحت خواهد شد، دیگر معما و مساله ای برای حل وجود ندارد و به دایره اطلاعات عمومی اش، چیزی هم افزوده شده است. اما روایتی که از "کلوگری" آغاز شده و خونی هم که بردیوارها جهیده شده، را آیا می شود در "پری خانه ی تاریک" نهان کرد؟! جهیدن خونی بر دیوار همچون "سه قطره خونی" ست که پای درخت چکید، از حافظه به سادگی بیرون نمی رود. این وضعیت آونگی که در روایت من حضور دارد، دقیقن از مواجه شدن با ترومایی ست که در زبان شکل گرفته است، برمی آید. این سوژه ی سخنگوی اقلیت در این آونگ به کجا و به چه ساحتی درخواهد آمد؟ پرسشی پیشاروی جنبش بازاندیشانه ی زنان ایرانی که همواره درون اش گرفتار آمده اند و در باب این متن هم با همین پرسش واسازانه روبه رو می شویم که روایت این زبان اقلیت به کجا خواهد رفت و آیا خون و عفونت خود را در ترومایی دیگر بازتولید خواهند کرد و یا به زبانی رام شده و متعارف برای کلاس های نقد ادبی و شعرسرایی مبدل خواهد شد؟!

"سفت نبود به اندازه ی کافی زنجیر / این بود که بیرون زدم به هوای تو / قبل من چندتا حرفه ای تر / فروید و نیچه و چه و چه / مشکل زبان فارسی ست / دیوانه اند بعضی ضمایرش به هم / مثل ضمیر من به تو / ..." (زری شاه حسینی، مجموعه کلوگری، 24)



سوم: ادبیات کولی وار

ژیل دلوز در کتاب "به سوی ادبیات اقلیت" از نوشتاری می گوید که هرگز خود را زمین گیر نکرده و وجهی کوچنده و از زمین کنده گی را در خود صورت بخشیده، آنچنان که زبان و صورت های زبانی به گونه ای کولی وار از حالتی به حالت دیگر و از ساحتی به ساحت دیگر در نوسان اند و چه جالب اینکه با رویکردی روانکاوانه، افراد روان نژند نیز در همین ساحت نوسانی گیر افتاده اند. زیست زبانی از"کلوگری" تا "پری خانه ی تاریک" به شکلی از کوچندگی و کولی واری(وچه جالب که مجاورت زبانی با واژه کلوگری دارد) خود را صورتبندی کرده اند. در تروما زیستن و دچار ادبیات اقلیت شدن؛ هرگز با نظام های آموزشی کلاسه شده امکان پذیر نیست، باید همچون"گرگوار سامسا"ی کافکا و "ولادیمیر/ استراگون" بکت در زمینه و زمانه ای تجربه زیسته داشت که عملن زیستی ازجاکنده و کولی وار را در وجود نویسنده/شاعر بیافریند.




یادداشت:
*این نوشتار به دلیل اینکه در کلیت فضای دو دفتر شعر موردنظر به تحلیل می نشیند، اعتقادی به تضمین آوردن از قطعه اشعار نمی بیند و ازهمین رومخاطبان را به خوانش کامل هردو دفتر فرامی خواند. لذا این قطعه ها کدهایی برای تضمین نخواهند بود.

منابع:
شاه حسینی، زری (1383) کلوگری، تهران: آئینه جنوب.
شاه حسینی، زری (1389) پری خانه ی تاریک، کرج: فراگاه.
بنیامین، والتر (1386) خیابان یک طرفه، ترجمه ی حمید فرازنده، تهران: مرکز.
مهرگان، امید (1389) از چیزهای بی مصرف، تهران: گام نو.
وقفی پور، شهریار (1388) پس از بابل، تهران: مروارید.


منتشرشده در سایت ادبی عقربه برای زمستان 1390


هیچ نظری موجود نیست: